شهر نام امن شده
شب خطر ناك ترين ساعت خود مي گذراند
همگان منتظر صبح و فرج مي مانند
شايد از دور رسد ، با عَلَم دوست كجاست
شبنمي هست كه روي علف هرز نشيند
هر كسي چشم به راه است ببيند رخ او
ديدن دوست به آئينه توان ديد يقين مي داني
بوسه تقديم رهش باد ،
به راهي كه رساند دل صد پاره و قلب از طپش
افتاد ه ي ما را به وصال.
سنبلي از ته هر سنگ ندا خواهد داد
خانه ي دوست كجاست ؟
سينه ي چاكم اگر بخيه زدن مي خواهي
نوك سوزن ز ،ريا پاك كن اي شيون دل !
رعشه ي دست به آويزه ي درب ، آويزان
تا اگر رهگذري
راه به اين خانه ي ويرانه و كاشانه ي
جانانه و ميخانه ي طفلانه و غم خانه ي
مردانه و افسانه ي پيمانه و اين مجلس شاهانه فتد ........
زحمت درب زدن بردارم
پيش از آني كه بپرسد
كه الا رهگذران
خانه ي دوست كجاست !
نظرات شما عزیزان:
صنم 
ساعت12:53---4 مرداد 1391
سلام دوست من
واقعا وبت محشره بهت تبریک میگم
ممنون از اینکه بهم سر زدی
من لینکت میکنم تو هم منو بلینک
یادت نره ها مرسییییییییییی
سومی ها 
ساعت9:35---1 مرداد 1391
سلام دوست عزیز
اشعار زیبایی رو انتخاب کردید . ممنون از حضور سبزتون در وبلاگ سومی ها
موفق باشید و شادکام
حورا 
ساعت0:11---30 تير 1391
هنوز آخرین جمله ی خدا، تو گوشم زنگ می زند :
از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است؛
اگر گم شدی از این راه بیا؛
بلند شو، از دلت شروع کن ...
معظمه 
ساعت8:12---29 تير 1391
سلام
خیلی وقته خانه دوست رفته توی طرح شهرداری!
ریختنش پایین...
یا علی
elnaz 
ساعت0:41---27 تير 1391
ســــــــــلام دوســــتم
آپــــــــــ کردم
زودی بـــــــــــــیـــــــــــــــ ـا
♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂ آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o♂
o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o♥♂o♥♂o
o♥♂o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o♥♂o
o♥♂o آپــــــــــــــــــــــــم o♥♂o
fereshte 
ساعت17:57---26 تير 1391
خیلی ها با دست خود
مرا کشته اند.
خیلی ها با دست خود
مرا کفن کرده اند.
...
خیلی ها با دست خود
مرا به خاک سپرده اند.
اما عجیب این جاست که من زنده ام هنوز...
zolfi 
ساعت20:22---24 تير 1391
merc
مست هوشیار 
ساعت19:33---24 تير 1391
arezoo 
ساعت19:30---24 تير 1391
کاش!
به وسعت حجم بی انتهای تنهایی
واژه ای بود و
اشکی بود و شانه ای...
کاش
برای تمام دردهای نهفته،
حنجره ای بود به توان فریاد!
کاش!
تو بودی و صداقت و صفا
کاش!
من بودم و تو
خودم بودم و خودت
کاش...
salam ayub jan...be manam sar bezan...montazeram
parniya 
ساعت15:40---24 تير 1391
معـ ـلمــ گفـ ـت: الـ ـف، گفـ ـتمــ او
گفـ ـت: بـــ، گفـ ـتمــ بـ ـا او
گفـ ـت: پـــ، گفـ ـتمــ پـ ـيشــ او
گفـ ـت: جـــ خواسـ ـتمــ بـ ـگويـ ـم جـ ـداييــ از او،گفـ ـت: نـ ـه نـ ـگو.
محسن نژاد 
ساعت23:57---23 تير 1391
سلام
پاسخ: سلام
چشم درستش میکنم.
هستی 
ساعت13:51---22 تير 1391
شجاعت میخواهد ...
وفادار احساسی باشی
که میدانی ...
شکست می دهد
روزی
نفس های دلت را !!!!
محسن نژاد 
ساعت0:26---22 تير 1391
سلام
اين شكلك عصباني كو ؟ اين قسمت نظرات را درست كن. كجاست اين شكلك عصبانيت
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
غزل 
ساعت16:41---21 تير 1391
سلام ممنون بهم سر زدی باز از این کارا بکن...!
paria 
ساعت14:57---21 تير 1391
slm
mamanon k b webam sar zadi age ba tabadol movafeq budi khabar bede
ps 
ساعت11:18---21 تير 1391
به شیشه تنهایی من دست نزن
چندشم میشود از لکه ی انگشت دروغ
ان که میگفت که احساس مرا میفهمد کو؟ کجا رفت؟
که احساس مرا خوب فروخت..............
سارا 
ساعت0:53---21 تير 1391
جانا تورا که گفت که احوال من مپرس
بیگانه گرد و قصه ی هیچ آشنا مپرس
zolfi 
ساعت23:36---20 تير 1391
نمیدانـــــــــــــم...
دل من نازک است،
یا چشمان تو تــــــــــــــــــیز...!
هر گاه نگاه به تو می دوزم...
بند دلــــم
پاره می شود...
باران 
ساعت23:00---20 تير 1391
واقعا خانه ی دوست واقعی کجاست؟
...
خیلی قشنگ بود!!
حنانه 
ساعت19:18---20 تير 1391
سلام!
آپم گلم!
منتظرتم![گل]
میتی 
ساعت17:46---20 تير 1391
الهی قلب غم آتش بگیرد/سیاهی دق کند ماتم بمیرد/الهی تا رفیق هست وزمان هست/کسی یادتو را از من نگیرد.
آتنا 
ساعت17:32---20 تير 1391
سلام...
خیلی لطف کردید سر زدید
با افتخار لینکتون کردم
بازم سر بزنید
یاسمین 
ساعت16:49---20 تير 1391
با افتخار لینک شدی
چرا آپ نمیکنی؟من هر موقع میام همین پسته که!!!!!!!!!
a.t 
ساعت16:47---20 تير 1391
فکر کردی چی ننه؟ کسی از مردن ما ناراحت میشه؟
نه ننه...
سه دفه که آفتاب بیفته لب این دیفال و سه دفه که اذون مغروبو بگن
همه یادشون میره ما کی بودیم و واسه چی مردیم
همون جوری که ما یادمون رفته این دوره زمونه
کسی حوصله قصه شنفتن نداره...
قیصر /مسعود کیمیایی
گلی 
ساعت16:32---20 تير 1391
گنجه دیروزم پر شده است از حسرت و
اندوه و چه حیف!!!
از این که به من سر می زنی
ممنونم
علشق مهربونی هاتم همیشه خزان گلی
mina 
ساعت14:42---20 تير 1391
طعمی تلخ تر از دوری نچشیدم..
اما حرف تو که باشد،فاصله سم است..
mal-mal 
ساعت14:16---20 تير 1391
با اینکه می دانم دوست داشتن گناه است دوستت دارم
با اینکه می دانم پرستش کار کافر است می پرستمت
با اینکه می دانم آخر عشق رسوایی است عاشقت می شوم
پس گناهکارم ، کافرم ، رسوایم ولی همچنان دوستت دارم
.gif)
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست
تا آمدن با تو خدا حافظی کنم
بغض امان نداد و خدا... در گلو شکست
تـــ ـرنج 
ساعت14:10---20 تير 1391
تلخ
چون قرابهی زهری
خورشید از خراشِ خونینِ گلو میگذرد.
سپیدار
دلقکِ دیلاقیست
بیمایه
با شلوارِ ابلق و شولای سبزش،
که سپیدیِ خستهْخانه را
مضمونی دریده کوک میکند.
مرمرِ خشکِ آبدانِ بیثمر
آیینهی عریانیِ شیرین نمیشود،
و تیشهی کوهکن
بیامانْتَرَک اکنون
پایانِ جهان را
در نبضی بیرؤیا تبیره میکوبد.
کُند
همچون دشنهیی زنگاربسته
فرصت
از بریدگیهای خونبارِ عصب میگذرد.
elahe & ramin 
ساعت12:37---20 تير 1391
mamnon k sar zadin
مه لیلا 
ساعت11:59---20 تير 1391
شعر زیبایی بود
شهر نا امن شده
اشکال تایپی داره
زهرا 
ساعت11:29---20 تير 1391
مُچآلـ ـ ﮧکن....
بشکَن........
بَنـבبزَن........
خَط بزَن ، خُلآصــ ﮧ رآحَت بآش
اِرثِ پدَرَت کـــ ﮧ نیست
בل تَنهآی مَن اَست
maryam 
ساعت11:07---20 تير 1391
سلام و ممنونم از حضور دوبارتتون
وبلاگتون هم خیلی قشنگه موفق باشین
bahare 
ساعت9:52---20 تير 1391
باورکن ای ستاره درخشان شبهای تاریک تنهاییم وقتی نیستی گویا هوا بارانی است
آرزو 
ساعت8:00---20 تير 1391
gisoo 
ساعت2:16---20 تير 1391
ziba bod mamnon
movafagh bashin
ayam be kameton
شكوفه 
ساعت1:06---20 تير 1391
سوگندی...تبسم عشق 
ساعت19:00---19 تير 1391
درد دارد وقتی چیزی را کسر میکنی که با تمام وجودت،جمع زده ای .....
[خونسرد]
گلی 
ساعت18:30---19 تير 1391
دوست جونم
آپم مطلب گذاشتم
گلی 
ساعت17:00---19 تير 1391
سلام خوبی من امروز خیلی دل گیرم
خستم
سارا 
ساعت14:47---19 تير 1391
چه زود اومدی
سارا 
ساعت14:37---19 تير 1391
سلام.خوبی؟عیدت مبارک .چند روز نبودم بازم بیا
m.reza 
ساعت14:22---19 تير 1391
سلام
خییییییییییلییییی وب باحالی داری
مرسی.gif)
باز به من سر بزن
maryam 
ساعت13:39---19 تير 1391
سلام دوست خوبم ممنونم از حضور گرمت خیلی لطف کردی
تـــ ـرنج 
ساعت13:27---19 تير 1391
گر محبت ثمرش سوختن و ساختن است
یا به دنبال محبت سر خود باختن است
من به میدان رفاقت گذرم از سر خویش
تا بدانی که این حاصل دوست داشتن است
اپم[گل]
فیروزه 
ساعت12:23---19 تير 1391
می دانی..؟
آدم های ساده..
ساده هم عاشق می شوند
ساده صبوری می کنند
ساده عشق می ورزند
ساده می مانند
اما سخت دل می کنند
zolfi 
ساعت10:24---19 تير 1391
rasti webet kheyli ghashange
farzaneh 
ساعت10:21---19 تير 1391
زندگانی همه صورتکده یی از یادست
یاد یاران قدیم
یاد خویشان صمیم
زندگانی یادست
دلم از یاد کسان هر شبه در فریادست
پدر و مادر محجوب ز کف رفته ی ما
یک زمان هم نفس یودند همه شادان همه سرخوش همه گویا بودند
زندگی معنی داشت
ناگهان دییده ز دنیا بستند
با دل و دیده ی پاک
سر نهادند به خاک
یادشان در دل ما
روحشان در افلاک
روزگاری من و تو با فرزند
شاد و خندان این همه با هم بودیم ...